Quantcast
Channel: COMPUTER
Viewing all 363 articles
Browse latest View live

تکست آهنگ منو یادت میاد از دایان

$
0
0

 دوس داشتم تو چایی رو دم کنی

زیرشو کم کنی

ملافه رو از روی تخت تا کنی

جمع کنی

بگی زود برگرد

بگم چشم عشقم هر چی تو امر کنی

 

 شب بزنیم یه دوتا پیکِ ریز

 

مَست درِ گوشم بگی یه پیک دیگه بریز

خریدنی شه این حاله جفتمون

انقد بالا که بچسبه سقف به میز

جا سیگار روی شکم

سرت رو شوونم

دست بکشم روی موهات

دردت به جوونم

وقتی نیستی خرابو دیوونم

وقتی تو اینجایی چقد آرومِ خوونم

لَـــش ,لــش تر از همیشه

الآن حریفم یه لشکرم نمیشه

چقد خووبه چقد آروم

من که شاهم تو بی بی ای خانوم

ولی الآن تو خرابه ی رویا

تــکو تنهـــآآم بزار خراب شه این دنیا

منه غمگین منه تنــها

من که حبسم تو بیغوله دنیا

دارم پاک میکنم خاطراتو یواش

وقتی میبینم میمیری اینجوری تو براش

منه غمگین منه تنها

منو یادت میاد؟من همونما. . .

دارم پاک میکنم خاطراتو یواش

وقتی میبینم میمیری اینجوری تو براش

منه غمگین منه مُــرده

منو یادت میاد منه دل آزرده

خیلی بده واسه فراموشی

بری با غریبه و با اون هم آغوش شی

ولی نمیتونم واردِ بازی شم

مگه من مثه توام شبیه بازیچم

میدونم تخته خاطره تو با اون

هر شب میزنی اون bottleتو با اون

منم هر شب قاتلم ِ مه بارون

لــعنت به تو و اون خاطراتمون

خراب کردی هر چی از عشق کشیدم

بدیش اینه دیگه سمتش نمیرم

عجب طالعِ نحسی دارم

  

دل خوش ((((به کام)))) ته سیگارم   

   


متن آهنگ Silent دایان

$
0
0

تو سکوت شهر قلبم
منم و تنهایی من
هی طرز تنهایی من
تو هم به تنهاییت بخند
ههههههههه
هیچ تنها و غریبی
نه، مثل من تنها نبوده
هی ، گوش کن گوش کن گوش کن
هی، هی گوش کن
هیچ فرصتی نمونده
من ی دیونه
من که می دونه
تو نمی مونی
تو نمی تونی
چراغا خاموش، کم کم می شه تاریک
زمان ثابت ، از دست می ره تاریخ
هی دنبال چیی؟! پیش ما نیست
اگه روزارو می شماری بگو کی می ره پاییز ؟!
کی می ره پاییز؟!
بگو کی می ره پاییز؟!
میره پاییز
میره پاییز
حس خوبی داریم
هه
تو ی پای شبی
هی پاشو چراغارو روشن کن چون کم کم داره می شه تاریک
من ی دیونه
من که می دونه
تو نمی مونی
تو نمی تونی
نه نه نه نمی تونی

متن و دانلود آهنگ حال من خوب نیست دایان

$
0
0

 

میخواستم شرایطم بهتر از این باشه
میدونستم حق تو بهتر از ایناشه
میخواستم بسازم یه زندگیِ بهتر
به سلیقۀ تو اگه باشه چه بهتر
یه سقف محکم که بی‌ترک باشه
دوخوابه، لوکس و کمی با نمک باشه
یه خوابش صورتی با تخت خوابی قرمز
یه دخترک تُپُل بجای سگ باشه!
میخواستم دنیای تو رنگی منگی باشه!
ریلکس و راحت بدون هیچ دنگ و فنگی باشه!
عشق بازیمون رو تخت خواب خالی، عین فیلم Action جنگی منگی باشه!
دوست داشتم همیشه یجوره دیگه باشه!
هر روز دایان بهتر از اونروز دیگه باشه!
صبح روز پا شه، تو دستش نون باشه!
واسه دختر کوچولومون بابا جون باشه...

[Chorus]
خاطرات تو از یاد من نمیره...
کسی دیگه عشقُ یاد من نمیده!
مرور میکنم من خاطراتُ، تا دلم بگیره، یا دلم بمیره!
خاطرات تو از یاد من نمیره...
کسی دیگه عشقُ یاد من نمیده
مرور میکنم من خاطراتُ، تا دلم بگیره، یا دلم بمیره!

[Verse]
وقتی پیش تو ام، یه آدمِ دیگه‌م
وقتی تو با منی، من تو یه عالمِ دیگه‌م...
از خوبیات یه عالمه میگم
حتی خاطرات زشتتم به یادم نمیدم!
گرم کار بودم که واسم چائی میریختی...
میگفتی "عالی شده و جاییش بیریخت نی!"
جدیداً تو لیوان Teabag میزنم، چونکه دم نمیکنه واسه من چائی رو هیچکی!

[Hook]
حس میکنم تنهائی رو، حرص میخورم نیسی!
وضعیتم خوب نیست و من هی میخورم Whiskey!
پنجاه-پنجاه رو بُرد و باخت نشستم، وضعیت Abnormal-e، بعضی وقتا Risk-i!
حس میکنم تنهائی رو، حرص میخورم نیسی!
وضعیتم خوب نیست و من هی میخورم Whiskey!
پنجاه-پنجاه رو بُرد و باخت نشستم، وضعیت خیلی بده، وضعیت Risk-i!

[Chorus]
خاطرات تو از یاد من نمیره...
کسی دیگه عشقُ یاد من نمیده!
مرور میکنم من خاطراتُ، تا دلم بگیره، یا دلم بمیره!
خاطرات تو از یاد من نمیره...
کسی دیگه عشقُ یاد من نمیده
مرور میکنم من خاطراتُ، تا دلم بگیره، یا دلم بمیره!

   دانلود حال من خوب نیست دایان

 

 

 

 

 

متن آهنگ از در بیا تو (با شارو) دایان

$
0
0

(شارو)
این آخرین سیگاره
چشام هنوز به راهه
عکس تو رو دیواره
نگاتو یادم میاره

(دایان)
یکمی هواتو کردم، از در بیا تو
هنوز اول جادم، تو کجایی آخرش کو
من یه پاییزه خشکم، گلای پاییزیت کو

(شارو)
دل من هواتو کرده، از در بیا تو
هنوز اول جادم، تو کجایی آخرش کو
واسه بارون چشمام، چتر عاشقی وا کن
یه باد شدیدم، یکمی موهاتو وا کن

(دایان)
چراغا خاموش، یه شمع روشنه
یه قاب خالی که دور از عکس تو و منه
میدونم دوسم داری پس نشون بده احساسی بینمون هست
دست تکون بده، دست خط تو با رژ لب، مونده روی آینم
از در بیا تو عزیزم، بزار خوب شه حال من

(شارو)
دل من هواتو کرده، از در بیا تو
هنوز اول جادم، تو کجایی آخرش کو
واسه بارون چشمام، چتر عاشقی وا کن
یه باد شدیدم، یکمی موهاتو وا کن

  دانلود از در بیا تو (با شارو) دایان

 

۸ تبلت برتر ویندوز ۸

$
0
0

خیلی زیاد نیست که مایکروسافت به کاربران خودش اجازه داد که بطور رایگان ویندوز های ۸ خودشان را به ۸٫۱ آپدیت کنند. ویژگی ها و امکانات بالای زیادی که در این ویندوز قرار داده شده است تبلت های زیادی را روانه بازار کرده است که کارخانه های زیادی تبلت ها با اندازه های مختلفی را درست کرده اند که در این جا به بررسی این ۸ تبلت برتر ویندوز ۸ می پردازیم.

۱ – تبلت Microsoft Surface Pro 2

این مدل از تبلت های surface مخصوص کاربرانی است که با آن تجارت و کسب و کار میکنند. پردازنده core i5 , Dual core 1.6Hz این تبلت را در دسته ی اولترابوک ها قرار داده است. همچنین دارای صفحه نمایش LCD با کیفیت ۱۹۲۰ * ۱۰۸۰ اندازه ۱۰٫۶ اینچی است . البته این تبلت یک صفحه نمایش خارجی جدا دارد که دارای کیفیت ۳۸۴۰ * ۲۱۶۰ دارد که این مقدار کیفیت نیازمند یک وسیله بزرگتر مثل Pc است.

۲ – تبلت Acer ICONIA w4

پردازنده این تبلت Intel 1.8 GHz Atom است که دارای ۲ گیگابایت حافظه رم است. حافظه داخلی این تبلت ۳۲ گیگابایت و صفحه نمایش ۸ اینچی دارد. این تبلت ۴۰۰ گرمی قادر است ۱۰ ساعت باتری آن دوام بیاورد که قرار است شرکت مایکروسافت از این تبلت به دانش آموزان مدارس اهدا کند تا از آن استفاده کنند .

۳ – تبلت Lenovo ideaPad Yoga Pro 2

این تبلت هم بسیار نازک است هم بسیار قدرتمند و تیز است . این تبلت ۱۳٫۳ اینچ صفحه نمایش دارد و دارای امکاناتی از جمله کنترل صوتی و یک برنامه به نام Yoga Picks دارد که می تواند برنامه های زیادی را روی این تبلت نصب و استفاده کرد و این تبلت مطابق شکل بالا که نشان داده شده است بیش از هر چیز دیگری انعطاف بالایی در استفاده دارد.

۴ – تبلت ASUS Transformer Book T100

این تبلت یکی از ویژگی هایی که دارد همان طور که در شکل موجود است دارای کیبورد جداگونه است که میتوان از آن نیز استفاده کرد و قابل جدا شدن دارد. باتری این تبلت می تواند تا ۱۱ ساعت صفحه نمایش ۱۰٫۱ اینچی را دوام آورد کیفیت این صفحه نمایش مناسب برای پخش ویدئو و بازی های کامپیوتری است.

۵ – تبلت Dell XPS 12

سال گذشته این تبلت Dell XPS 12 یکی از بهترین تبلت ها معرفی شد که از ویندوز ۸ استفاده میکند که حتی شرکت دل این مدل را بهتر از مدل ۲۰۱۲ درست کرد و وارد بازار کرد.مدل ۲۰۱۳ این تبلت دارای صفحه نمایش فوق العاده ۱۲٫۵ اینچی با کیفیت ۱۹۲۰ * ۱۰۸۰ است که دارای پردازنده نسل چهارم اینتل است.

۶ – تبلت Dell Venue 11 Pro

این تبلت فوق العاده و مسطح تمام ویندوز ۸٫۱ را به طور کامل پشتیبانی میکند و قادر است که هر دو برنامه های Desktop و برنامه های ویندوز ۸ را با هم اجرا کند. این تبلت دارای صفحه نمایش ۱۰٫۸ اینچی و دارای ۳۲ گیگابایت حافظه داخلی است. ظاهر آن طوری است که وقتی کیبورد به این تبلت وصل میکنید مانند یک کاور تمام صفحه نمایش را می پوشاند .

۷ – تبلت HP Spectre 13 X2

بدنه آلومینیومی این تبلت باعث شده است که این تبلت فقط ۹۰۰ گرم  و وقتی کیبورد به آن وصل شود حدود ۲ کیلو گرم وزن داشته باشد . این تبلت ۱۳٫۳ اینچ صفحه نمایش و دارای پردازنده Intel Corei3 یا Core i5 Haswell است و همچنین حافظه رم این تبلت ۴ گیگابایت است و در نوع ۱۲۸ گیگابایتی و ۶۴ گیگابایتی (حافظه داخلی) عرضه می شود.

۸ - تبلت Sony Vaio Flip 13

این تبلت دارای صفحه نمایش با کیفیت ۱۹۲۰ * ۱۰۸۰ و ۱۳ گیگابایت رم حافظه است . بدنه این تبلت تمام آلومینیوم است.

هیس! ساکت! گوش کن صدای خدا را می‌شنوی؟

$
0
0

روزگار، بد که نه، خوب هم نمی‌گذشت. تنها بود و تنهایی مرهم تمام لحظاتش. نه شادی می‌دانست نه غم. نه فریاد می‌شناخت، نه سکوت. نه عشق می‌دانست، نه نفرت. زمین و آسمانش یکی بود و از میوه درخت شیرین‌تر سراغ نداشت تا این‌که مردمانی به دیدارش آمدند شبیه خودش اما تنها ظاهرش به آنها می‌مانست. خشنود شد که دیگر تنها نیست و چون طبیعت هم‌نوعی دارد و به هم مهر می‌ورزد و تصورش او را نیرو بخشید. پس به میانشان رفت مردی خندید او هم خندید مردمان اما غضبش کردند. جوانی شعر می‌گفت، او هم شعر گفت، مردمان اما ناسزایش گفتند. زنی گریست او هم گریست تاراندنش و او ماند اینان چرا هیچشان به درخت و آسمان و زمین نرفته است. وقتی آسمان می‌گرید و او هم می‌گرید دل آسمان باز می‌شود و رنگین‌کمانی. وقتی زمین می‌خوابد او هم می‌خوابد و زمین دلش باز می‌شود، سبز می‌شود. وقتی درخت سبز می‌شود او هم همراهش سبز می‌شود و پاداشش میوه و سایه خنک، پناهش است. اما اینان از کدامین دیارند که همراهشان که می‌شود، دل به دلشان که می‌دهد، می‌غرند چون سگ‌ هار غضب می‌کنند، چون ببر غران. پشت به مردمان کرد و راه دیگری در پیش گرفت و رهسپار دیاری شد که دل مردمانش آسمانی و مرامشان چون درخت سبز و محبتشان چون زمین بی‌منت باشد. اما تمام عمر گشت و گشت چنین دیاری ندید و همیشه از مردمان گریزان بود تا به پیرمردی رسید که زیر درختی نشسته بود و زمین را نوازش می‌کرد و آسمان را مهر نثار. کنارش نشست و همراهش سال‌های سال گذشت و هیچ‌گاه از دهان پیرمرد حرفی نشنید. تنها لبخندی جادویی نثارش بر لب داشت تا هنگام مرگش فرا رسید. آن هنگام بود که در گوشش زمزمه کرد هیچ‌گاه زبان به یاوه نگشا که یاوه‌گویان تهی از نور و خدایند. تنها هنگامی کلام جاری کن که بدانی به پاکی آب است و مهر خورشید و اثر خدا وگرنه به که خموش باشی. پیرمرد مرد در حالی‌که همیشه فکر می‌کرد لال است. او نیز زبان بست و همیشه زیر سایه درخت زیست و شیوه فرزانه در پیش گرفت.

زبان‌بریده به کنجی نشسته صم بکم

به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم   "حضرت سعدی"

کلام چون تیغی است بران که ما به اشتباه از آن برای دفاع و توجیه و هزاران سخن روا و ناروا استفاده می‌کنیم غافل از آن‌که خداوند زبان به ما هدیه کرد برای چه کار؟ برای دعایش، برای راز و نیاز، برای شعر خواندن، برای قصه خواندن، برای بیان آن‌چه نیاز است، برای مهرورزی و برای به سخره گرفتن دیگری، برای تخلیه تمامی بخش‌های تاریک روانمان، همان سایه، برای ناسزا گفتن سود می‌گیریم. به قول استاد عمران: تا زمانی که انسان از کلام استفاده می‌کرد در دفاع از خود هنوز فرهنگ شکل نگرفته بود اما زمانی که اولین سنگ پرتاب شد سایه و جنگش آغاز شد.

کلام پر از سوءتفاهم است کدام یک از ما می‌تواند مطمئن باشد حرفی که به اصطلاح از سر دلسوزی یا محبت به همسر، فرزند یا دوست می‌زنیم واقعا درست فهمیده شود. اما گاه تنها یک لبخند، یک شعر، یک قصه، و یک سکوت مهرآمیز تاثیرگذارتر است، اما ما همیشه غافلیم و در دام سایه اسیر و اسیر کلام و این اسارت هیچ‌گاه پایانی ندارد. برای توجیه کلام اول خود به کلام دوم متوسل شده و برای تفهیم کلام دوم به کلام سوم و همین‌طور ادامه داده تا این‌که...

خود بهتر می‌دانید چه بر سر زندگی می‌آید وقتی عنانش را به دست زبانمان و زهر چشم‌هایمان و شنیده‌ها و قضاوت‌هایمان می‌دهیم. گذشته از آن، پنداری عمیق می‌سازیم از دیگران برای خود و بدان پندار حکم صادر می‌کنیم و مجازاتش. ناآگاه از این‌که بارهای روی دوشمان را سنگین و سنگین‌تر می‌کنیم و رهایی و بیداری را دور و دورتر. آواز بلبل از سر شوق است و نعره شیر از سر غریزه. بارش باران از سر طبیعت و ناله ما از سر بی‌ایمانی. درخت به سبز شدن ایمان دارد آیا ما از درخت هم کمتریم که به رشد و تعالی خود شک داریم و باورمان از باد که رسمش وزیدن است سس‌تر است که خود را به ناامیدی و افسردگی‌ها و سایه‌ها و کلام دیگران می‌بازیم. کلام به گفته قدیمی‌ها باد هواست. رها می‌شود و معلوم نیست از کجا می‌آید و آن‌جایی می‌نشیند که ضعف ماست. اما کلام خردمندانه همیشه درست شنیده شده و بیدار می‌کند و سبک، و کلام نابجا سنگین و ناتوان و اندوهگین. باید که معیارمان را باز شناسیم این قدرت در ما نهاده شده است. گوش کنید نسیم هم این را می‌گوید ببینید آسمان هم این را برایتان نقاشی می‌کند پس شما هم باورتان را از درون از نور بازگو کنید نه از منویات خود. کلام گاه تنها در جهت مهم بودن و منیت و سود ماست و سایه. دیگر بس است بیایید برای کلام که هدیه الهی است نیز حرمت و احترام قایل شویم و به ناسزا سقوطش ندهیم، این تنها و تنها از ما برمی‌آید و بس. امتحان کنید. زبان برای مهرورزی آمده و بس. مثل گنجشک مادری که برای جوجه‌اش می‌خواند یا نسیمی که برای گل. اما ما چه می‌کنیم با این زبان تیزی که چون چاقوست دسته‌اش به طرف خودمان و تیغه‌اش به سوی دیگران است و مدام روح دیگران را زخمی می‌کند و به دنبالش روح خود. باید تیغه را به سوی خود گرفت نه دیگران اگر که راضی به زخمی کردن دیگری هستیم اول خودمان. اما ما چه می‌کنیم به خود آسان می‌گیرم و به دیگران سخت. از ضعف‌های خود فراری هستیم و ناخودآگاه وقتی ضعفمان را در دیگری می‌بینیم از او بیزار می‌شویم. یک دروغگو، دروغگوی دیگر را میان جمعیت می‌شناسد و یک عوام‌فریب، عوام‌فریبی دیگر را. ضعف‌هایمان را به دیگران نسبت می‌دهیم و خود را موجه می‌دانیم. خود را محور جهان خود دانسته و دیگران را مقصر، و خدا را تنها وقتی به خاطر می‌آوریم که در بن‌بست ذهنی خود گیر افتاده باشیم. به خود بنگریم آیا آن‌چه به دوست، خواهر، برادر، همکار یا هر فرد دیگری نسبت می‌دهم در خودم وجود ندارد. این یک اصل روانی است که هر ضعفی که در خود نهفته داریم و از برملا شدنش ترس داریم به دیگری فرافکنی یا منعکس می‌کنیم و این‌گونه تصور می‌کنیم که در امنیت هستیم، غافل از این‌که بار خود را این چنین سنگین‌تر می‌کنیم. وقتی وارد جمعی غریبه می‌شویم چگونه است که می‌دانیم با چه کسی دمخور هستیم و زود آدم معاشر خود را می‌یابیم این همان اصل روانی است. هر آن‌که حسود است، حسود را بازمی‌شناسد همان‌طورکه هر که تحقیر شده تحقیر می‌کند. اگر بخواهیم متوجه ضعف‌های خود شویم اولین قدم همین است، باید ببینیم چه رفتارهایی در دیگران آزارمان می‌دهد یا چه صفت‌هایی را به دیگران نسبت می‌دهیم و بدانیم که اغلب آنها را خود دارا هستیم. کلام آفریده شد برای کلام الهی شعر و قصه و ما آن را به سود خود هزاران جور می‌چرخانیم. تا زمانی‌که مدام نگران نگاه دیگران و قضاوت دیگرانیم در دام ضعف‌های خود اسیریم اما نگران نگاه خودمان به خود نیستیم. هر کاری کنیم دیگران چیز دیگری برداشت می‌کنند ولی چرا انسان‌های موفق کسانی هستند که نمی‌ترسند و حتی اگر اشتباه می‌کنند محکم بر اشتباه خود ایستاده و مسوولیتش را می‌پذیرند. چون ما همیشه از زیر بار مسوولیت شانه خالی می‌کنیم حتی نمی‌خواهیم مسوول حرف‌ها و کردارها و پندارهایمان باشیم.

من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی‌شناسم،اما راهی را می‌شناسم که به ناکامی منجر می‌شود، گرایش به خشنود ساختن همگان. افلاطون

بزرگی می‌گفت به خود سخت بگیر و به دنیا و مردمان آسان. به خود بنگریم صادقانه آیا این‌گونه‌ایم؟ تنها کسی که رشد کرده و بیدار و خالی از ضعف، ضعفی در کسی نمی‌بیند که هرچه هست لطف خدا و اگر ضعفی از دریافت‌های غلط است و قابل شفا. خردمند همه را دوست دارد و ما تنها کسانی که چون ما باشند دوست داریم و چه ساده به دسته‌بندی انسان‌ها دست می‌زنیم و خود را برتر دانسته. تنها بیدار است که می‌داند باید به خود سخت گرفت و به دنیا آسان چرا که اگر ضعفی است در من است نه در دیگران پس باید خود با سختی شفایش دهم نه با سختی گرفتن بر دیگران. اما ترس از سخت گرفتن به خود، ما را به قعر سقوط می‌کشاند و دست به چه کارهایی که نمی‌زنیم، قضاوت و حسادت و نفرت و تحقیر و... معجزه در خود ماست درون ما تنها شهامت و شجاعتی راستین می‌طلبد که خداوند این را نیز در ما به ودیعه نهاده. تنها باید کشفش کرد. باید که دست به کشف خود زنیم که در این کشف نقاط قوت و ضعف خود را جسته و با قدرت باید دست به ترمیم زخم‌ها زد تا با سایه به آشتی رسید. انسان بیدار خالی از عقده و گره و سایه و قضاوت است و محیط امنی که انسان‌ها می‌جویند محیطی است که در آن انسان‌ها به شفافیت آب باشند و دل‌هاشان به پهناوری آسمان و وجودشان به گرمای خورشید.

"آدمی اگر عارف هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است! اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است! اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند! اگر جمع‌گرا باشد، می‌گویند بخیل است! اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است! اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند وراج و پرگوست! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست! و اگر نکند می‌گویند کافر است و بی‌دین! لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد و جز از خداوند نباید از کسی ترسید. پس آن‌چه باشید که دوست دارید. شاد باشید؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود."

نداشته‌ها را نمی‌توان از دست داد!

$
0
0

شیوانا همراه کاروانی راهی شهری دور شد. چند هفته که از سفر گذشت، تعدادی دوره‌گرد بین راه به کاروان پیوستند. کاروان‌سالار با تردید آنها را پذیرفت به شرطی که با فاصله از کاروان حرکت کنند و در استراحتگاه‌ها به مسافران کاروان نزدیک نشوند. در ضمن به اهل کاروان هم سپرد که مواظب باشند خود یا همراهانشان با آنها دمخور نشوند چون ممکن است آسیب ببینند.

یکی از مسافران کاروان زن و شوهر جوانی بودند که فرزند کوچکی داشتند و مسافر یکی از شهرهای طول مسیر بودند. شیوانا متوجه شد که شوهر جوان گاه و بیگاه از همسر و فرزندش جدا می‌شود و سراغ دوره‌گردها می‌رود و چند ساعت بعد می‌آید و هیچ نمی‌گوید.

یک‌بار شیوانا به او نزدیک شد و گفت: "کاروان‌سالار مرد باتجربه‌ای است. وقتی می‌گوید مواظب دوره‌گردها باشید حتما چیزی می‌داند!"

مرد جوان گفت: "خودم عقل و تدبیر دارم و جانب احتیاط را رعایت می‌کنم. من آدم باهوشی هستم."

شیوانا تبسمی کرد و گفت: "پس به آن عقل و تدبیرت بگو، هوش و عقل جمع می‌گوید از آنها فاصله بگیریم! حتما حکمتی در آن است!"

یک روز صبح خبر رسید که دوره‌گردها نیمه‌شب از کاروان جدا شده‌اند و خبری از آنها نیست. ساعتی بعد زن جوان گریه‌کنان نزد کاروان‌سالار و شیوانا آمد و گفت که از نیمه‌شب شوهرش غیب شده و از او خبری ندارد.

مردان کاروان اطراف منزلگاه را گشتند و مرد جوان را مدهوش در چاله‌ای یافتند در حالی که تمام دارایی همراهش را برده بودند. مرد جوان را به استراحتگاه آوردند و وقتی حالش بهتر شد شیوانا به او گفت: "چرا نصیحت بزرگ‌ترها را گوش نکردی و جان و مال خودت را به خطر انداختی؟!"

مرد جوان مغرور و متکبر گفت: "من آدم باهوشی هستم و بیشتر از همه شما احتیاط و تدبیر داشتم. آنها برای مدت کوتاهی غافلگیرم کردند و تدبیرم را چند دقیقه‌ای از دست دادم و به این روز افتادم!"

شیوانا لبخندی زد و گفت: "نداشته را نمی‌توان از دست داد! اگر تدبیر داشتی اصلا سراغ آنها نمی‌رفتی و نزدیکشان نمی‌شدی که فرصت غافلگیری را به آنها بدهی. بی‌جهت داشتن چیزی که مانع از افتادن تو به این وضعیت می‌شد را ادعا نکن."

 

3 نکته کوچک و 3 تغییر بزرگ ....

$
0
0

درس آشپزی

هر وقت مادربزرگ کیک می‌پخت، نوه کوچکش کنار او در آشپزخانه می‌نشست. مادربزرگ زمانی که خمیر را آماده می‌کرد، از فرصت استفاده کرده و اتفاق‌های هفته و همین‌طور سختی‌های کوچک زمان کودکی‌اش را برای او تعریف کرده و در وقت‌های مناسب، او را نصیحت می‌کرد. پسرک هم، هر روز از مدرسه گله و شکایت می‌کرد:

-         معلم ما صفر است. فوتبال هم همین‌طور. حتی مامان و بابا هم، وقتی که من به خانه برمی‌گردم، بی‌تفاوت هستند: چیزهایی که تعریف می کنم اصلا برایشان جالب و خنده‌دار نیست.

یک روز، مادر بزرگ تصمیم گرفت که ضمن شیرینی‌پزی، درس مفیدی به او بیاموزد و او را متوجه زیبایی و هدفمند بودن زندگی بکند.

مادربزرگ مواد لازم را یکی‌یکی و با دقت روی میز می‌چید و پسرک مطابق معمول، مشغول شکایت کردن بود. وقتی همه چیز آماده شد مادربزرگ از او پرسید: "می‌خواهی یک چیز کوچک عالی به تو بدهم تا همه این مسایل را فراموش کنی؟"

- البته!

ابتدا مادر بزرگ چند تخم‌مرغ به او داد.

- ولی مادربزرگ اینها هم به درد نخورند.

- واین قالب کره چطور؟ این بسته شکر چی؟

- مادربزرگ، همه این چیزهایی که پیشنهاد کردید بی‌خود هستند! آن چیز عالی کجاست؟

- جلوی چشم‌هایت. اگر تو هر کدام از این مواد را به تنهایی برداری، شاید نتوانی کار مهمی با آنها انجام دهی، ولی اگر آنها را به اندازه و نسبت مناسبی با هم مخلوط کنی، یک کیک فوق‌العاده خواهی داشت، مگر نه؟

پسرک پس از کمی فکر جواب داد: "بله."

مادربزرگ اضافه کرد: "می‌بینی، زندگی مثل شیرینی است: بعضی وقت‌ها همه چیز پوچ و بیهوده به نظر می‌رسد، ولی اگر مواد را در کنار هم خوب جمع کنی، همه چیز درست و بی‌نظیر می‌شود."

حق با مادربزرگ اوست! وقتی مهمترین لحظه‌ها رخ می‌دهند، ما همیشه هوشیار نیستیم. ما ساده‌لوحانه مشغول گذراندن زندگیمان هستیم. فقط زمانی که به عقب می‌نگریم، می‌فهمیم که آنها لحظه‌های مهم یا خوبی بوده‌اند.

بیایید یاد بگیریم که به رویدادهای زندگیمان که پشت سر هم می‌آیند، به دقت نگاه کنیم: گاهی وقت‌ها لحظه‌های گرفتاری و غم منبع سعادت و فرصت‌های عالی هستند و گاهی هم تغییرهای سخت و ملال‌آور مقدمه دوران شیرین و شاد هستند.

 

 

زنی که رکورد تمام رقیبان خود را شکست!!!

در 4 ژوییه 1952، زن جوان 34 ساله‌ای به نام فلورانس چادویک تصمیم گرفت نخستین زنی باشد که شناکنان جزیره کاتالینا تا ساحل کالیفرنیا را می‌پیماید. او قبلا رکورد شنا را در مسیر مانش شکسته بود.

آن روز، 15 ساعت و 55 دقیقه پس از حرکت او را به داخل قایقی کشیدند که مادرش در آن‌جا منتظر وی بود تا گرمش کند زیرا از سرما بی‌حس شده بود.

وقتی خبرنگاران از او پرسیدند چرا زمانی که آن‌قدر نزدیک به هدف بود از ادامه دادن منصرف شد، پاسخ داد که وجود مه مانع می‌شد کالیفرنیا را ببیند و این امر موجب ناامیدی و دلسردی‌اش شده است. او 33 کیلومتر را طی کرده بود و فقط 1 کیلومتر دیگر باقی مانده بود،

ولی پس از مدتی، او دوباره برای این کار ناتمام آماده شد.

و این بار هم، همچنان مه بود اما او می‌دانست که هدف و مقصدش پشت آن مه غلیظ قرار دارد... و سرانجام به پیروزی رسید. نه تنها پیروز شد بلکه توانست رکورد تمام مردان شناگر قبلی را نیز بشکند.

چادویک می‌گوید: "برنده" هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شود و "تسلیم‌شونده" هیچ‌گاه برنده.

وقتی هدفی برای خود مشخص کردید، حتی اگر مه بود پایداری کنید. وقتی که تسلیم می‌شوید ممکن است در چند قدمی موفقیت باشید. هدف خود را تصور کنید حتی اگر آن را نمی‌بینید. تجسم به شما شهامت می‌دهد تا استقامت داشته باشید و موفق شوید.

 

آیا می‌دانید چگونه چند کار را با هم انجام دهید؟!

سعی کنید چند کار مختلف را به طور هم‌زمان پیش ببرید. منظور از انجام چند وظیفه با هم این نیست که در یک چشم به هم زدن یا طی فقط یک روز چند کار بزرگ و جدی را به پایان برسانید. شما می‌توانید در عرض چند روز، چند کار را با هم تمام کنید. تنها کاری که باید انجام بدهید این است که انجام قسمتی مشخص از هر کار را، در هر روز انجام دهید و آن کارها را یک پله جلوتر ببرید. برای بیشترین اثربخشی، باید روزتان و نیز کارهایتان را به بخش‌های کوچکتر و معین تقسیم کنید.

به این ترتیب به جای روبه‌رو شدن با کل کارهایی که باید در یک روز بکنید، فقط با کاری که باید در هر بخش زمانی انجام دهید مواجه خواهید بود و توجه، تمرکز و توانتان را به آن قسمت از کار معطوف می‌کنید. اگر بخواهید یک دفعه کل یک کار را انجام بدهید، متحمل فشار زیادی خواهید شد.

قانون 20/80 را به یاد بیاورید: می‌گویند 80 درصد کارهای مفید در 20 درصد زمانی که به آن اختصاص می‌دهید انجام می‌پذیرد.

پس ببینید که در چه زمان‌هایی بازده کارتان بیشتر و موثرتر است و چگونه می‌توانید از این زمان‌ها بهترین استفاده را بکنید. این کار یعنی تولید بیشتر در زمان کمتر.

سپس طبق این زمان‌ها، برای خود برنامه‌ریزی کنید و به آن پایبند باشید. این برنامه باید مطابق با خصوصیات و شرایط شما طرح‌ریزی شده باشد. در این صورت می‌تواند به شما کمک کند تا در هر زمانی، کاری مشخص را انجام دهید.

همیشه این برنامه را همراه خود داشته باشید و مدام به آن مراجعه کنید، و به عنوان یک راهنمای روزانه از آن بهره ببرید.

تذکر پایانی این‌که: شما باید در این برنامه‌ریزی، زمان‌هایی را هم برای استراحت اختصاص دهید. همه دنیا نیاز به استراحت دارد. این کار به جسم و ذهنتان امکان می‌دهد تا دوباره توان و تمرکز خود را بازیابید و برای فعالیت‌های آتی نیز آماده باشید. به این ترتیب بازده کارهایتان نیز بالاتر خواهد رفت.


طلب آرامش

$
0
0

طلب آرامش

طلب آرامش در پی این شب نیمه سرد؛

در کنار جاده‌ای بی‌انتها!

که روییده است شبدرهای سه برگ در اطراف.

و گندم‌زاری که در تلالو ماه نقره‌ای می‌درخشد.

و می‌آورد باز هم نسیم؛

بوی شیرین برگ‌های سبز زیتون را،

و صدای پایکوبی سنجاب‌ها،

بر شاخه‌های بلوط.

می‌خوانند خرچنگ‌ها در زیر آب؛

نت نیمه تمام این شب را؛

حباب‌ها بر روی آب

و احساس آرامش در پایان این شب نیمه سرد!

فتانه آقایی از اراک

بهار

آسمان مثل همیشه صاف صاف!

رفت و روب هوا با بارانی بهاری.

ابرها سینه آسمان را ترک گفته‌اند...

شاخه‌های نرم پرتقال، نمور

و گلبرگ‌های شکوفه‌هایش غوطه‌ورند در شبنم.

شکرگزاری گل‌ها و ریاحین در این جمع بهاری.

وقت آن است که پنجره‌های عنکبوت‌نشین و پرغبار،

جای خویش را به دانه‌های باران دهند.

چه زیبا و خوب؛

چه بهاری و سبز!

فتانه آقایی از اراک

 

من در کنج دلم خانه‌ای دارم!

در خانه‌ام نم می‌دهم آویشن را،

لابه‌لای دانه‌های باران.

می‌سوزانم برگ‌های سبز چای.

با طراوت می‌شوم همراه گلبرگ‌های رازقی.

من در کنج دلم خانه‌ای دارم،

از تار و پود احساس.

پر می‌دهم مهربانی را

از لابه‌لای انگشتان بهار

در میان کابین دلم پر از خداست

مملو از بوی بلوط و میوه کاج!

من در کنج دلم خانه‌ای دارم...

فتانه آقایی از اراک

 

باران

از میان شاخسار درختان

چشمان ماه را دنبال می‌کنم

در میانه آسمان او را به دام می‌اندازم

با انگشت خیالم

هاله‌ای به دورش نقاشی می‌کنم

اکنون با خیالی آسوده می‌دانم که بارانی در پیش است

دیده می‌ورزم به در

می‌دانم که می‌آیی

گفته بودی همراه با باران خواهی آمد...

فاطمه زاهدی از اهواز

 

مرز بین خواب و بیداری

هنوز بین آب و آیینه ایستاده‌ام!

هنوز هم عکس دنیای تو را، برایم در خواب می‌گیرند!

هنوز هم وقتی لب چشمه می‌روم، ماه هم آن‌جاست!

و من باز هم خیال می‌کنم که فاصله من و ماه خیلی نزدیکست!

هنوز تو را در خواب می‌بینم!

و هنوز فکر می‌کنم که مرزی میان خواب و بیداری نیست...!

شیما اصغری از خرم‌آباد

 

زندگی می‌آید

قدم‌زنان اما،

بی‌اختیار.

سکوت را می‌شکند

و لحظه‌های یکنواخت تکراری را هم

اما آهسته می‌آید

آهسته، آهسته

مانند نسیم می‌آید و مثل توفان تغییر می‌دهد

همچو بهار.

سقف‌هایم را در‌هم می‌شکند

سقف‌هایی که نگریستن به آسمان بیکران را از من می‌گرفتند.

پاورچین پاورچین کنارم می‌آید و در گوشم زمزمه می‌کند:

عادت را از یاد ببر

غیرممکن غیرممکن است

لحظه را به خاطر بسپار

و زندگی را.

دستانم را به دستان نامریی‌اش می‌سپارم

و ادامه می‌دهیم

قدم زنان

آهسته، آهسته

مهسا کیان‌مهر از سبزوار

 

خاطرات در خاطرم ماند

چه ساده رفتی

ای پرستوی مهاجر

روی بالت غبار اندوه سالیان دراز نشسته بود

و رخسار بوی غریب می‌داد

و سکوت جانت

فریاد فصل خزانت بود

و این‌گونه خاک غریب و سرد

تنهایی‌اش را با تو پر می‌کند

و حرف‌های ناگفته‌ات

بغض شعرهایت می‌شود

و آن روز زمین داغدار تو شد

و آسمان تولدت را جشن گرفت

حمید شیخ‌نوریان از همدان

 

در نگاه تو می‌توان دید

عشق و محبت و زندگی را

می‌توان خواند حدیث عاشقی را

در کنار تو

در شب مهتاب

زیر باران ستاره‌ها

از دگر طلوعی گوییم که من باشم و تو

و بزرگ‌ترین هدیه خداوند وجود توست

پدرام نیک‌روش از کرمان

 

عشق می‌آید

مژده بر دل‌ها که گرما می‌رسد         عشق بی‌سرما ز بالا می‌رسد

مژده ما را مژده عشاق، جهان     مژده‌ها از سوی دارا می‌رسد

عشق از جایش همی برخاسته       بهر آرامش به دل‌ها می‌رسد

لنگه‌لنگه کفش پوشید عاشقان        هر چه یسرا بعد عسرا می‌رسد

هر کجا هستید عاشق‌تر شوید       کوله‌بار بهترین‌ها می‌رسد

مشکلات خود به کل پنهان کنید        کهنه‌باری از بلاها می‌رسد

سینه‌داغی از بلندای وجود      لات و عزی و هبل‌ها می‌رسد

مژده یاران، مژده انسان، مژده جان     آیه انا عرضنا می‌رسد

الیاس دوامی

 

آواز تنهایی

بیا ای بلبل بیدل بخوان آواز تنهایی

بخوان آن نغمه خوش را که همدرد دل مایی

دلا! تنهایی خود را به اشک خون مزین کن

بدون خون دل ای دل نشاید کنج تنهایی

من از آن روی زیبایت بدانستم که روزی تو

بدان حسن دل افروزت کنی در شهر غوغایی

و دانستم که روزی من شوم حیران گیسویت

و چون رفتی از این محفل شدم مجنون هرجایی

شدم آواره و تنها در این بیغوله دنیا

دو چشمم را به در بستم که می‌دانم که می‌آیی

تو می‌آیی و درد ما به پایان می‌رود آخر

بیا جانا که این بیدل نینجامد به رسوایی

پوریا شیرخانی از مشهد

 

بزرگ کودکی‌هایم برایت شعر می‌گویم       گذشته‌های شیرین را درون شعر می‌جویم

درون شعرها شاید نباشد برگ‌هایم زرد      شبیه قصه‌های تو بهار رفته برگردد

شبیه قصه‌های تو که در آن قلب‌ها خوش بود         به زیر سایه‌اش می‌شد تمام سال را آسود

بزرگ کودکی‌هایم زمان که رد شده اما      مقدس بودی و هستی برای کودکی تنها

حضور گرم تو مثل تب خورشید ماه تیر       مبارک روز میلادت نباشی لحظه‌ای دلگیر

نگاه چشم زیبایت طنین موج آرامش      تو مثل ماه با شب‌ها همیشه خوب و در سازش

درون شعر من حسی‌ست، حس من برای تو       تمام واژه‌های شعر تقدیم صفای تو

برای هدیه‌ای چون تو خدا را شکر می‌گویم       بزرگ کودکی‌هایم برایت شعر می‌گویم

طاهره ذوالفقاری از اصفهان

 

من خوشه‌های شالی‌ام

سبز گشته‌ام میان دست‌های تو

ریشه‌های من

در پناه چشمه‌سار چشم‌های تو

آب می‌خورد

من خوشه طلایی‌ام

با نوازش نگاه تو

زر شدم

بارور شدم

جهانی از ثمر شدم

و تو فصل فصل دردهای شاعرانه مرا

غروب‌های عاشقانه مرا

ورق زدی

تو قلب گوشه‌گیر خسته مرا

شعرهای پاره‌پاره ز هم گسسته مرا

در پناه دست‌های خویش

آشیانه داده‌ای

آه، از ازل به من عشق جاودانه داده‌ای

ای هماره شگفت

در شروع یک بهار

با گلی که کوزه می‌شود مرا سروده‌ای

و من شعر عاشقانه توام

من سرود، من ترانه توام

هر بهار با تولد شکوفه‌ها می‌رسم به این کلام که دوست داری‌ام هنوز

که دوست دارمت هنوز

معصومه فیضی از رشت

 

مادر

زیر سقف خانه کوچک ما

آسمانی است بزرگ

آسمان کوچک خانه ما

مه و مهتاب غریبی دارد

گاه می‌بارد و گه می‌گیرد

گاه رازش به نسیمی بسته

فرصت از پنجره‌ها می‌خواهد

آسمان خانه ما آبی است

او همیشه آبی و رویایی است

من و این نیلی زیبا سال‌ها

زیر چتر آبی شهر شما

راه رفتیم و کبوتر چیدیم

راز پرواز از او پرسیدیم

ما به هر شاخه گل مریم و یاس

دست بردیم و به هر رهگذری

شاخه‌ای بخشیدیم

آسمانم به من آموخت که باید بارید

به همه از دل و جان از سر مهر

عشق باید ورزید

من همین معجزه عالم را

به خدا سوگند این آدم را

و به تکرار به دنیا گویم

مادرم

دوستت می‌دارم...

نادیا

 

نگاه کن به آسمان...

نگاه کن به آسمان،

ببین ابرهای پنبه‌ای را،

ببین پرواز این کبوترهای سپید...

و رقص شکوفه‌های پرتقال،

در میان آغوش باد.

نگاه کن به آسمان

ببین طیف‌های طلایی آفتاب را.

زندگی زیباست،

فاصله‌ای از پرواز شکوفه‌ها،

تا دویدن ابرها در اوج،

نگاه کن به آسمان...

فتانه آقایی از اراک

 

تمام من، تمام شب در انتظار یک صداست

صدای من سکوت تو، و این صدا چه آشناست

تمام شب به انتظار، فقط نگاه می‌کنم

تن به شب تنیده‌ام، اگر چه از شما جداست

راز تو... رد پای تو، به روی لحظه لحظه‌ام

منم و یک نگاه تر، و راز تو که برملاست

شب و هبوط روشنی درون خواب‌های من

من و دو چشم بسته‌ای که رو به سیمای شماست

شبی پر از تلاطم بغض نشسته در گلو

شبی که تازیانه‌اش، پاسخ عاشقانه‌هاست

به کنج شب خزیده‌ام، به زیر دفتر سکوت

به عمق تیره تنم، سکوت رمز انزواست

شب و نگاه آیینه درون چشم‌های من

دوباره من، دوباره شب، و این... تمام ماجراست.

محمود پیشکار از تهران

 

به پهنای آسمان می‌نگرم و کوچکی مشکلاتم را به یاد می‌آرم...

آهسته آهسته، می‌خندم؛

به گریه‌هایم! به گله‌هایم!

شاید کوچکی اشک‌هایمان به خاطر کوچکی اندوهمان است...!

و چه بزرگ و چه وسیع است و چه شیرین؛

غرق شدن در دریای مهربانی خدا...

آرام باش و دریا را در قطره‌های باران ببین!

و در اندیشه‌ات مهربانی را جست‌وجو کن!

فروزان محمدی از کرمانشاه

 

گمشده

چندیست مریض و در تمنای توایم      آلوده احساس فریبای توایم

آنی نظرت ز بام ما کوچ کند       افسرده و مبهوت، شکیبای توایم

تا بر دل ما دوباره خطی بزنی           ای یوسف گمگشته زلیخای توایم

یک عمر گدای ناشناس در تو       بودیم و نگو غرق شناسای توایم

هر چند که این ذائقه تلخ است ولی        تو هستی و ما همیشه تنهای توایم

می‌خواهمت از دل چه بریزد در شوق       چشمی که ز بغض خود هویدای توایم

آخر دم از این هوای ابری بگرفت       بارید و نگفته و گفت شیدای توایم

حامد رمضانپور از اهواز

 

امید سبز

در کوچه‌پس کوچه‌های عشق

طرح کهنه‌ای به خود گرفته

بر روی دیوارهای پیر

نامت

و یادت عادتی است

برای پرسه زدن در این کوچه‌ها

و من به امید

یک برگ سبز

چشم برنمی‌دارم از خیابان

و خش‌خش

استخوان‌های تنم

هنوز گویای تو است

فرزاد آرزم از شفت

 

از همیشه تا بهار جاودانه خط بکش

روی هر صدای غم با ترانه خط بکش

از طنین بی‌کسی لایه‌ لایه دل بکن

با مداد سادگی آسمانه خط بکش

از جوانه چاره‌تر هم حدیث لاله باش

زیر اسم تازگی صادقانه خط بکش

با بنفشه بی‌قرار هم بهار لاله‌زار

هم ردیف رازقی شاعرانه خط بکش

از ستاره تا سه تار پابه‌پای زخمه باش

دور هر صدای خوب عادلانه خط بکش

با قصیده پل بزن روی لحظه‌های غم

تا بهشت مثنوی عاشقانه خط بکش

در طلیعه زاده شو با اقاقیا بمان

با شکوفه تا چکاد همدلانه خط بکش

از نشانه می بساز با سلیقه هم بزن

تا طلوع ایده‌ای بی‌کرانه خط بکش

با سپیده‌دم به دم در کمین سایه باش

بی‌بهانه بی‌دریغ شادمانه خط بکش

با دقیقه باشکوه از دل استفاده کن

روی ناله‌های شب خوش‌دلانه خط بکش

فریبا بختیار از تهران

 

عاشق عاشقانه شو تو جلد شاپرک برو

تا ته کوچه باغ غم کمتر و کمترک برو

همدل یک جوانه شو شاهد نسترن بمان

به رنگ راز رازقی ساده و نم‌نمک برو

به یاد یک اقاقیا به آسمان اضافه شو

به لایه‌های تازگی هر دم و بی‌کلک برو

به قلب غنچه سر بزن به عاشقی اشاره کن

رو جلد شب سپیده شو ترک ترک ترک برو

چکامه‌های آشنا برای یاسمن بخوان

به جنگ تیره‌های غم به اسم قاصدک برو

نماز سادگی بخوان به وقت خواب یک غزل

به سوی مهربان شدن سبز و بدون شک برو

فریبا بختیار از تهران

 

انتظار

منتظرم

نه من تنها

گل‌های نرگس گلدانم هم انتظار می‌کشند.

چشم‌هایم به آسمان است.

منتظر دیدار تو

منتظر جمعه‌ها که می‌گذرند و تو نمی‌آیی

دست به دعا برمی‌دارم

به امید این جمعه

که شاید بیایی

و این را بدان که چشمان همیشه منتظر

مال من است.

کورش ایزدی از اهواز

 

جریان

آب در کوزه اگر بگندد،

سنگ اگر در جایش سیاه شود

پرنده اگر در قفس بمیرد،

گلی اگر پژمرده شود

به قانون زمین برنمی‌خورد.

می‌گردد و ما را می‌گرداند.

از شاخه‌های سیاه بالای چشمانم

قطرات شبنم آویزان است

و نشان از بارانی در شب پیش را می‌دهد.

دیشب،

ابرهای سیاهی به آفتاب چشمانم حمله‌ور شدند.

گفتند: برو که نوبت به ما رسید.

آفتاب خاموش شد، سرد سرد شد،

اما زمین همچنان به گردش خود ادامه داد.

نسترن طهماسبی از شهرقدس

 

وقتی زمین عاشق می‌شود

سیب که از دست مادر – حوا – افتاد

زمین آسمان را شکافت

و همین‌طور پایین و پایین‌تر آمد

...

وقتی زمین عاشق می‌شود

نیوتون سیب گاز می‌زند

و بهشت به فرزندش افتخار می‌کند

و زمانی که ابرهای تیره آسمان نیلگونت را فرا می‌گیرند

قلبت از درد به خود می‌پیچد

و لبخندهایت...

اما نمیر!

باران در راه است

غرق در حوض ستایش‌ها بود

پولک حلقه به گوشش بسیار

آسمان بار امانت نتوانست کشید

من به میدان رفتم...

رضوان رحیمی از قزوین

 

دعای باران

زیر طاق آسمان

استوار و ایستاده

همچون پری، سرش پایین

چشم‌ها بسته

دست‌ها بالا

در آن دشت فراخ

ایستاده به انتظار یک قطره باران

چه هیاهویی

برگ‌ها هوای رفتن دارند

هوای پرواز

تا شکسته‌دلان

خود را به طراوت باران بسپارند

زینب مسگرزاده از تهران

 

رها شو

دل بزن به موج دریا بگذر از توفان وحشی        سخته بودن تو اسارت، رفتنو باید بلد شی

تو بزرگ‌تر از سکوتی بشکن این دیوار و رد شو       جلوی سیل خیانت وایسا محکم مثل سد شو

تو بخندی ذهن آیینه عاشق دیدن می‌مونه       واسه رقصیدن گل‌ها، زمین از بهار می‌خونه

شبا رو بده به عاشق رنگ رو خزون بپاشو      دستاتو پل کن رو دریا از نمی‌تونم رها شو

سیده الهام تقوی از تهران

 

مهربان‌ترین

در نگاهت

نوری است که:

خورشید را معنی می‌کند

و در لبخندت،

حلاوتی است که

عطر شیرین عسل را

در فضا می‌پراکند

ای مهربان‌ترین

بیا

تا خزان قلبم،

امید رویش بهاری را

در امواج گیسوانت

جست‌وجو کند

موسی عسگری از اصفهان

 

روز بارانی

شعرهای مرا تو می‌فهمی       حرف‌های مرا تو می‌دانی

خاطراتی است از تو در ذهنم        زیر یک چتر روز بارانی

خانه‌ای ساختم کنار ساحل عشق      می‌هراسم ز روز توفانی

مدتی را که رفته‌ای ثبت است     روی دیوار قلب زندانی

مجید طاهری از همدان

 

سراب دل

جویای تو رفتم به سرایت تو نبودی         هر روز بشد جان به فدایت تو نبودی

از دور بدیدم شبهی بانگ زدم من       آسیمه بشد دل به هوایت تو نبودی

رفتم که سراغت ز گل یاس بگیرم      گل بود هزاران و نهایت تو نبودی

سرگشته شدم، خسته شدم از دل سنگت       رفتم که کنم از تو شکایت تو نبودی

یاسین بهادری از مسجدسلیمان

 

صدای حق

صدایی آمد از صحرا

صدایی از میان شعله آتش

صدا از من، صدا از تو کمک می‌خواست

صدا حق بود

و ما را سوی حق می‌خواند

گروهی سوی او رفتند

گروهی اندک اما عاشق آزادگی و هجرت و پرواز

گروهی هم به جا ماندند، کنار لحظه دنیا

هماره نینوا برجاست

و ما را سوی حق خواند

سوال این‌جاست

جواب ما چه خواهد بود؟

حسن‌ آسمان‌طلب از تهران

 

دعا

تمام شب دعا کردم که شاید باز گردی      خدا را هم صدا کردم که شاید باز برگردی

در این وحشت که می‌میرم به دور از دیدن رویت         توکل بر خدا کردم که شاید باز برگردی

از این غربت که من دارم برایت صد غزل گفتم          حکایت بارها کردم که شاید باز برگردی

به تنهایی شب‌هایم که دارد رنج بی‌پایان       تو را هم آشنا کردم که شاید بازگردی

اگر چه رفته‌ای اما به آن قول و قسم‌هامان          به تنهایی وفا کردم که شاید بازگردی

تو از دردم نمی‌دانی و من در اوج تنهایی        تمام شب دعا کردم که شاید بازگردی

بهشته آلیان از کرج

 

نی‌نوا

بشنو از نی چون ز غم‌ها دم زند       گفته‌ها از ناله و ماتم زند

و ز درون آدمی گوید سخن       رازها دارد درون انجمن

مویه و فریادها دارد ز دل          وی همی گوید هزاران راز دل

عاشقان چون نای نی را بشنوند         با نوایش روز و شب همره شوند

ای عزیزان نای نی را بشنوید        از هوای نای نی آگه شوید

نای نی آرام دل‌های شماست        و ز درون همراه و هم رای شماست

نی‌نوا و نی‌نوا و نی‌نوا      نای نی عشق است و امید و صفا

احمد فرهودی از تهران

 

نوای بی‌قراری

وقتی شوق رسیدن

ابدیت و ازلیت را در هم می‌آمیز

من در انتظار تو خواهم بود

وقتی جام شیشه‌ای فراق

با ضربات قربت و وصل ترک برمی‌دارد

من در انتظار تو خواهم بود

وقتی آیینه جلوه‌گر پرواز می‌شود

و خاک نوای رویش را با چنگ بی‌قراری‌های هستی می‌سراید

ماه، همه را به تب تماشا می‌خواند

من در انتظار تو خواهم بود

المیرا قمری از تبریز

 

ساده و سپید

تو گرم و ساده و سپید می‌روی

و من به سردی غروب می‌رسم

تو مثل یک ترانه سبز می‌شوی

و من به زردی خزان می‌رسم

تو فصل شور تازگی و پر از امید زندگی هستی

و من دلی رمیده‌ام

تو روح عشق می‌شوی، به سوی اوج می‌روی

و من به سوی خاک و خود

تو در امید و نور دعای وصل می‌کنی

و من تپیده قلب را به سوی شعله‌ها می‌برم

تو چشمه هدایت و صدای صداقتی

و من سرابی‌ام که سوی آب می‌روم

مهسا رحیم‌پور از کرج

 

ساقی رحمت

آرام جان

در پس مه به سر می‌برد

کسی در انتظار

به لبخند آلاله

دارد دلی خوش،

عزلت‌نشین است

در برگرفته ابرهای اندوه و ماتم را

اما آسمانش به امید بهاری دوباره

بر جام عشق

می‌بارد.

سروه منوچهری از مریوان

 

شب عشق

ز عشقت همچو مه گم در شب عشق            فتادم عاشقانه در تب عشق

ز هجرت لحظه‌های عمر من رفت       به عشقت گشته‌ام مجنون لب عشق

نباشد جز وصالت فکر دیگر       میان آسمان و کوکب عشق

مرا ای ابر با مه آشنا کن     که گرما را بگیرم در شب عشق

مریم حیدری از تهران

نوشته های عاشقانه پاییز 92

$
0
0

بیقــراری هــایــم

پـاییـــز می خــواهــد و چشــم هـای عاشقـتــــ را

نگــاهــت را از مــن نگیـــر

ایـن پاییـــز را عاشقـــم بـاش لطفــــاً !

تلخ ترین و شیرین ترین جمله عاشقانه :

من می تونم بدون تو زندگی کنم

اما نمی خوام!!

شهامت می خواهد

دوست داشتن کسی که

هیچوقت

هیچ زمان

سهم تو نخواهد شد !

ویسلاوا شیمبورسکا

چقدر آبروی دلم را خریده اند

این سه نقطه ها “…”

منـــ و تـــو یــک عکس 2 نفره

بــه دنیا بدهکاریـــم!

تو صبح باش !

من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم !

کاش مــیـشـــُـــد جـــای خالـــی تو را هـــَــم

با گزیـــنه مناســـب پـــُــر کــرد…

پــــُــلِ روزگار امروزتــــــ را نشکن !

شاید فردا دلتــــ برایِ برگشتن تنگـــ شود !

دنیای بی تو …

مثل صبح بهاری بی گنجشک ؛

نه اینکه زیبا نباشد …

جذاب نیست !!!

پشیمان می شوی

از رهــــــــا کردنم!

همچون کودکی

که در شلوغی بــازار

دست مـــــــــادرش را…

و چه انتظار بزرگی است

اینکه بدانی

پشت هر “دوستت دارم”

چقدر دوستت دارم…

این سکوت سنگین تو

سر به سرم میگذارد ؛

ادامه اش بدهی عاشق تر میشوم ..!!

و اما نبودِ دستهایت

خود ماجرایی است ،

که شروعش

پایان جهان است …!

چه می شد مگر

بهشت را به جهانیان می دادند

تو را به من…؟؟!!!

تو میدانی؟!

آنها که از چشم می افتند

دقیقا

کجا می افتند ؟!!

دنبال خودم می گردم …!!!

دکتر نیستم

اما برایتان روزی 10 دقیقه

راه رفتن روی جدول های کنار خیابان، را تجویز می کنم!

تا بدانید تعادل چیز مهمی است

اما دیـوانه بودن قشنگ تر است …

یه وقتـایی هم هســت …

که مــــزه‌ ی بودن یکی …

یه جوری رفته زیر دنـــدونت !!

که وقتـــی ازش دوری …

همه‌ چی میشه زهرمــــار …!

خُـدآوَنـد نمی خـوآهـَد مـآ بـه هَـم برسیـم…

شـآیـَد تَـنـهآ دَلیلَـش ایـن بـآشـَد کـه…

اَگَــر کنــآرَم بـآشـﻲ…

دیگَــر هیـچ وَقت

هیـچ چیـز …

اَز او نَخــوآهـَم خوآست …!

سال‌هاست رفته‌ای و من

هنوز به خودم می‌لرزم

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

پرنده‌اش پریده باشد!

رضا کاظمی

امشب یک کاسه نرگس مهمان ِ من باش

/بگذار یادمان نرود/

یکدیگر را در شبی رو به انتهای پاییز….

به هیچ خدایی نسپرده،

رفتیم…

چیزی که در دوست داشتنت

بیش تر عذابم می دهد

این است که – گر چه می خواهم-

اما طاقت بیش تر دوست داشتنت را ندارم…

نزار قبانی

یواشــــکی دوستم داشته باش !

آدمای دنیـــــــای من،

چشـــم دیدن عشــــق رو ندارن !

هـمـۀ حواسم را جمع میکنم تا خـیـالــت را کـم کنم

اما تمامِ یــادت در ” مـــن ” ضـرب می شود و

” مـــن ” تقسیم می شوم در ” تـــو ” …

می بینـی ؟ عـجـب دنیایِ بــی حساب و کتابی ســـت ؟!

خیلی دور هم که بروی

نقطه نـمـی شوی

ســـه نقطـه میشوی

در شـعـرهایم ” … ”

تا شب نشده،

خورشید را لای موهایت می گذارم و

عاشق می شوم

فردا

برای گفتن دوستت دارم

دیر است…

خسته ام

از

او

تنها ضمیر غایبی که

مدام

در من

حاضر است.

چگونه روح شاد تری داشته باشیم ؟

$
0
0

سفر یک‌روزه
این روزها سراغ هر آژانس مسافرتی که بروید، فهرستی از تور‌های یک روزه طبیعت‌گردی یا تاریخی را به شما نشان می‌دهد. کافی است بدانید دنبال چه سبکی از سفر هستید تا یکی از آنها را انتخاب کنید و یک روز متفاوت را بگذرانید،  قالیشویی در کاشان، طبیعت‌گردی در سوادکوه یا ستاره‌بینی در کویر شهداد؟ سخت نگیرید و یکی از این گزینه‌ها را انتخاب کنید. محققان می‌گویند گشت و گذار و سفرهای کوچک شما را از آنچه هستید، شادتر می‌کند.

به شکاف دیوار بخندید
این توصیه را حتی اگر بارها و بارها شنیده باشید، باز هم تا آخر بخوانید. روانشناسان می‌گویند گرچه خلق و خوی شما بر حالت چهره‌تان هم اثر می‌گذارد اما گاهی این چهره شماست که حال‌تان را بهتر می‌کند و خلق‌تان را تغییر می‌دهد، پس حتی اگر در انبوه مشکلات غرق شده‌اید، بهانه‌های کوچکی برای خندیدن پیدا کنید و تا می‌توانید لبخند بزنید. خنده واقعا بر هر درد بی‌درمانی دواست.

گناهکار را ببخشید
محققان می‌گویند بخشیدن، درست مثل پیروی از رژیمسالم برای سلامت ما مفید است و بر سلامتقلب و بالاتر رفتن خلق اثر می‌گذارد. اما شاید تاثیر انتخابرژیم غذایی درست در 100 ساعت چندان واضح نباشد. پس می‌توانید میانبر بزنید و با بخشیدن یکی از کسانی که تصور ناخوشایندی در ذهن‌تان حک کرده شروع کنید.
کار ساده‌ای نیست اما می‌توانید به بستری که او در آن زندگیمی‌کند، سن و سالش، ویژگی‌های شخصیتی و بسیاری از عوامل دیگر توجه کنید و برای گذشتن از اشتباه او تلاش کنید.

صبح زود، توچال
نمی‌خواهیم صحبت‌های کلیشه‌ای در مورد طبیعت‌گردی و معجزه کوه را تکرار کنیم اما از شما می‌خواهیم که چند دقیقه‌ای خودتان را در دمای9/13°C قرار دهید. محققان می‌گویند هوای تازه به ویژه اگر تا این اندازه خنک باشد، حال شما را خوب می‌کند. نگران نباشید این‌بار نیازی به چند ساعت وقت گذاشتن برای خوشحال‌تر شدن ندارید. کافی است 20 دقیقه در هوای پاکی که تا این اندازه خنک است قرار بگیرید تا شادتر شوید. خوشبختانه صبح‌های پاییزی، پیدا کردن جای خنک برای نفس تازه کردن کار سختی نیست.

کمی میکروب لازم است
آلودگی همیشه هم بد نیست. محققان می‌گویند، بعضی باکتری‌های موجود در خاک دوست شما هستند و باعث ترشح بیشتر سروتونین در مغز شما می‌شوند. از آنجا که سروتونین هورمونی شادی‌آور و ضدافسردگی است، ترشح بیشتر آن می‌تواند حال شما را بهتر کند، پس اگر در خانه باغچه دارید، بیلچه را بردارید و یک خانه گلی درست کنید. اگر هم آپارتمان‌نشین هستید، بازی در ساحل یا طبیعت خاک‌آلود اطراف شهر را انتخاب کنید.

یاد گرفتن یک نکته هم حال‌تان را خوب می‌کند
اگر می‌خواهید حال‌تان بهتر شود، یک چیز تازه یاد بگیرید. محققان می‌گویند یادگرفتن نه‌تنها تصور شما را نسبت به خودتان بهتر می‌کند بلکه به خوشحال‌تر شدن شما هم کمک می‌کند. بد نیست قبل از شروع شدن این 100 ساعت در یک نشست یا کارگاه آموزشی ثبت‌نام کنید و چند ساعتی را به یادگرفتن مهارت یا دانش تازه اختصاص دهید.

روزی 2ساعت برای خانه‌تان وقت بگذارید
از خستگی نترسید و به جان خانه بیفتید. نگذارید هیچ گوشه‌ای آلوده بماند. اگر دست تنها از پس تمیز کردن همه خانه برنمی‌آیید، از همسر یا شرکت‌های خدماتی کمک بگیرید تا در چند ساعت همه جا برق بیفتد. محققان می‌گویند تمیز کردن خانه از هر فعالیت دیگری شما را شادتر می‌کند. از نظر پژوهشگران اگر تنها 17 ساعت در هفته برای نظافت خانه وقت بگذارید، رضایت‌تان اززندگی بیشتر شده و آرام‌تر می‌شوید.

دوباره عاشق همسرتان شوید
اگر مسئولیت‌های بی‌شمار و روزهایی که پی‌درپی هم می‌گذرند شما را سرد و خسته کرده، از این 100 ساعت برای احیای عشق‌تان کمک بگیرید. خاطراتی که با همسرتان داشته‌اید را بیرون بکشید؛ نامه‌ها، کارتپستال‌ها و یادگاری‌ها. در کنار هم روزهایی که برای‌تان ماندگار مانده‌اند و این یادگاری‌ها را از خود بر جا گذاشته‌اند را مرور کنید. سری به خیابان‌های خاطره‌های‌تان بزنید و سعی کنید روزهای خوشی که کم‌کم رو به فراموشی هستند را زنده کنید.

کار خیر بکنید
اگر گشتی در فضای مجازی بزنید، حتما از نمایشگاه‌ها و فروشگاه‌هایی که خیریه‌ها در گوشه و کنار شهر برپا کرده‌اند با خبر می‌شوید. سر زدن به بازارچه‌های خیریه، یکی از بهترین راه‌ها برای شادتر شدن است. محققان می‌گویند، کمک کردن به دیگران شما را شادتر می‌کند و اگر تنها 100ساعت از سال‌تان را وقف نیازمندان به کمک کنید، حال‌تان از این رو به آن رو می‌شود.

بخوابید
تصور نکنید تمام این 100 ساعت باید فعالانه به دنبال شادی و آرامش باشید. اگر می‌خواهید حال‌تان خوب شود از خواب‌تان نزنید. خواب کافی احساسات منفی را از شما دور می‌کند و تمرکز و خلاقیت‌تان را بالاتر می‌برد. محققان می‌گویند خوش‌خوابی شما را شادتر هم می‌کند. پس برنامه 4 روزه را طوری بچینید که خواب‌تان کم و زیاد نشود.

سوختم

$
0
0

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی شاید امشب سوزش این زخمها را کم کنی آه باران ، من سراپای وجودم آتش است پس بزن باران ، بزن شاید تو خاموشم کنی

متن آهنگ حس تنهایی ابی

$
0
0

واست بی تابم و بی خوابم و میدونی دلتنگم
واست میمیرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نزار از روزگار با این که دلخستم
واست دیوونم و میمونم و تا آخرش هستم

داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم از بین میرم...

دارم از بین میرم توی این دلتنگی
داره دل میگیره بی تو از بیرنگی
دارم از بین میرم توی این خاموشی
کاش میشد میبردی منو با آغوشی
نمیشه با نبودت ساده سر کرد
نمیشه سالم از این غم گذر کرد

داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی

داره میباره بارون و تو نیستی
شده این خونه زندون و تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم میشکنم آسون و تو نیستی

دارم میشکنم آسون و تو نیستی...

متن و دانلود آهنگ عاشقانه ابی

$
0
0

دانلود موزیک ویدیو عاشقانه

تا تو عاشقانه بودی شب من سحر نمی خواست 
به ستاره دل نمی بست از تو بیشتر نمی خواست
تو تا عاشقانه بودی شاعرانه بود بودن
قهر بود غصه با تو دور بود گریه از من
تا تو عاشقان بودی واژه باغی از ترانه
قصه قصه ی یه رنگی شعر شعر عاشقانه 
من به دنبال تو بودم تو به فکر همزبونی
من تموم بیقراری تو تموم مهربونی
تو به اشک اجازه دادی توی چشم من بشینه
تا غرورم و شکستم گفتی عاشقی همینه
گفتی اما دل ندادی گفتی اما دل نبستی
گفتی عاشقت نبودم ساده بودی که شکستی
ساده بودم مثل آینه تا تو عاشقانه بودی
فقط از تو می نوشتم تا تو شاعرانه بودی
تا تو عاشقانه بودی

هر چه هستی، باش

$
0
0

با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکان‌های دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف‌های آفتابی!
ای کبود ِ ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور، ای دلشوره‌ی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین‌!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی‌دانم!
هر چه هستی باش!

اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!


متن آهنگ صدامو داری از آرمین ۲afm

$
0
0

صدامو داری

به احترامت هیچوقت حتی ، من

نمینداختم نگامو جایی

رفتی با اینکه میدونستی

تو رو دوست داشتم و رو هیچکی نی اون حسی

که رو تو بود و هست

 

شاید از اولشم من بودم که نباید میذاشتم رو تو دست

رو همه خوبی هام بستی چطور چشاتو

هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو

ببین چه دپرسم ببین چه بی حسم

دیگه من حتی به خودمم نمی رسم

اصلا بی خیال

دیگه گذشت از درد و دل

منو تو هردو تامون شدیم  دیگه هر دو ول

یه شب با این ،یه شب با اون

هزار تا کصافط کاری داریم به همرامون

منکه از تو بیشتر بود حاشیم

منکه حتی اگه تو نباشی ام

فقط به تو فک میکنم و تورو میخوام

چیه فک کردی مثل تو لا…ش.یــــم

دیگه خستم از خاطرات موندگارت

بدم میاد از اون نگاهت

برو نمیخوام بر گردی پیشم چون

خوب میدونم که کنارش خوبه حالت

وقتی نیستی معاشرت با همه سخته

بگو مست کنار کی میخوابی آخر هفته

ها چیه چپ نگاه میکنی طلب کاری؟

جدیداً در اومدی از فاز طرفداری

دل من ، با دل تو، که یکی نیست

بد بخت قیافتو ببین، ترکیدی

مسیرامون هم از هم جداست ،دیدی

باشه  تو خوبی اصلا تو راست میگی

چیه، فک کردی مثل تو هولم

مو بیچاری یکی لم داده تو بغلم

تو که رفتی حرمت یه سری چیزارو

جلو دوستام نگه میداشتی اقلاً

خوتو ببین که چقد فس فسی

منم یه عصبی استرسی

که به همه میپرم چون هیچوقت دوست نداشتم

که ببینم اسم تو میاد کنار اسم کسی

راستی بگو بینم هنوز باهاشی یا

این بد بختم رفت قاطی داداشیا

قاطی همونایی که کردی تو بهشون بدی

همون بیچاره هایی که دورشون زدی

آخه خیانت کردی به من تو چطور

تو اون حالت باید میگرفتم مچتو

برو خوش باش باهاش ولی بدون

که زودگذره این روزای خوش تو

خیالت تخت که واست دل ، تنگ نمیشه

بعد تو به هیچکسی دلگرم نمیشه

چرا نگران منی حالمو میپرسی

حال من، که از این بهتر نمیشه

پس بهتره که ندیم به دوستیمون کشش

تو هم خواهشا دیگه از ما بیرون بکش

چون دیگه مهم نیست بخوای باشی تو با کسی

سریعتر خوشحالم کن، با یه خداحافظی

دانلود آهنگ صدامو داری از آرمین ۲afm

متن آهنگ صدامو داری از آرمین ۲afm

$
0
0

صدامو داری

به احترامت هیچوقت حتی ، من

نمینداختم نگامو جایی

رفتی با اینکه میدونستی

تو رو دوست داشتم و رو هیچکی نی اون حسی

که رو تو بود و هست

 

شاید از اولشم من بودم که نباید میذاشتم رو تو دست

رو همه خوبی هام بستی چطور چشاتو

هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو

ببین چه دپرسم ببین چه بی حسم

دیگه من حتی به خودمم نمی رسم

اصلا بی خیال

دیگه گذشت از درد و دل

منو تو هردو تامون شدیم  دیگه هر دو ول

یه شب با این ،یه شب با اون

هزار تا کصافط کاری داریم به همرامون

منکه از تو بیشتر بود حاشیم

منکه حتی اگه تو نباشی ام

فقط به تو فک میکنم و تورو میخوام

چیه فک کردی مثل تو لا…ش.یــــم

دیگه خستم از خاطرات موندگارت

بدم میاد از اون نگاهت

برو نمیخوام بر گردی پیشم چون

خوب میدونم که کنارش خوبه حالت

وقتی نیستی معاشرت با همه سخته

بگو مست کنار کی میخوابی آخر هفته

ها چیه چپ نگاه میکنی طلب کاری؟

جدیداً در اومدی از فاز طرفداری

دل من ، با دل تو، که یکی نیست

بد بخت قیافتو ببین، ترکیدی

مسیرامون هم از هم جداست ،دیدی

باشه  تو خوبی اصلا تو راست میگی

چیه، فک کردی مثل تو هولم

مو بیچاری یکی لم داده تو بغلم

تو که رفتی حرمت یه سری چیزارو

جلو دوستام نگه میداشتی اقلاً

خوتو ببین که چقد فس فسی

منم یه عصبی استرسی

که به همه میپرم چون هیچوقت دوست نداشتم

که ببینم اسم تو میاد کنار اسم کسی

راستی بگو بینم هنوز باهاشی یا

این بد بختم رفت قاطی داداشیا

قاطی همونایی که کردی تو بهشون بدی

همون بیچاره هایی که دورشون زدی

آخه خیانت کردی به من تو چطور

تو اون حالت باید میگرفتم مچتو

برو خوش باش باهاش ولی بدون

که زودگذره این روزای خوش تو

خیالت تخت که واست دل ، تنگ نمیشه

بعد تو به هیچکسی دلگرم نمیشه

چرا نگران منی حالمو میپرسی

حال من، که از این بهتر نمیشه

پس بهتره که ندیم به دوستیمون کشش

تو هم خواهشا دیگه از ما بیرون بکش

چون دیگه مهم نیست بخوای باشی تو با کسی

سریعتر خوشحالم کن، با یه خداحافظی

دانلود آهنگ صدامو داری از آرمین ۲afm

متن آهنگ خوش به حالت از آرمین ۲afm

$
0
0

میدونم حالت خوبه و خیلی روبه راهی

میدونم بی دغدغه فکری و دل شوره داری

روزا رو سپری می کنی و شدی بی خیال ما

میگی امثال من دورو ورت خیلی زیاده ها

 

کاش از همون اول این دل ازت خسته میشد

که حالا نتونی تو روم بیگیری دست پیشو

به هر دری که زدم رو بهم بسته میشد

چقد دلم به دست تو شکسته میشد

خوش به حالت چقده دلت قرصه و

صدمه نمیزنه  اصلا بهت غصه و

بغض من باعث میشه نیشت واشه

تو دوست داری که یکی دیگه پیشت باشه

یکی که تو زندگیت مثل یه پادو باشه

یکی که فکر تو فقط پیش کادو هاشه

یکی که هر کاری کنه باید سرویس بده

مهمم نیست اینکه فقط با تو باشه

بدیات خوبیاتو از یادم برد

چه شبایی که از دوری تو سخت خوابم برد

کارای زشتت آبرومو جلو عالم برد

چه ضربه هایی از تو این دل سادم خورد

تو هم یه ذره دلت تنگ من بود کاشکی

تویی که ادعا می کردی منو دوست داشتی

تو که میگفتی قلبت بی من میشه پاره

تو که میمردی واسه ی من بی اشاره

حالا خیلی سخته تو رو خودم بهم بگی طاقت

دیدنمو نداری بی من زندگیت راحته

میدونم اینقده سرت شلوغه بعد یکی دو ماه

اگه الان بهت زنگ بزنم جا بله بگی شما

یعنی این یارو اینقده بدرد بخوره

که باعث شده حال تو ازم بهم بخوره

از منی که همه جوره باتو بودم

منی که به دور از حاشیه با تو بودم

کاشکی هیچوقت تو زندگیم این مسیرو نداشتم

من بدبخت که جز تو هیچکسی رو نداشتم

تنهام گذاشتی رفتی دلم غمگینه کاشکی

تو هم واسه ادامه دوستیمون انگیزه داشتی

چقد تورو دور نگه داشتم از دشمنا

یه آدم خوب ساختم از یه انگشت نما

ماها از عشق همدیگه تب زده بودیم

ماها واسه ماه ها بعد مون حرف زده بودیم

همه چی خوب بود همه چی زود زود

میگذشت و تنها غم من غم این روز بود

که تو بری و من گله کنم از دست تو

من عاشقت بودم دقیقاً برعکس تو

جای تورو پر کنه واسم چه آدم دیگه ای

من تورو میخوام که تو هم تو یه عالم دیگه ای

تو یه آدم دیگه ای تو زندگیت هست

تو زندگیت من ، چه نقشی داشتم

من واسه تو با دورو وریات چه فرقی داشتم

آره دوست ندارم و یه وقتی داشتم

وقتی که واسه دستای خالیم دست میخواستم

آره واسه دستای خالیم دست میخواستم

دیگه نمیخوام الکی کنم سخت گیری

ولی تو هم یکی مثل باقی وقت گیری

دم از عشق میزنی و میگی دوسش داری و

وقتی با اونی به کس دیگه نخ میدی؟!!

متن آهنگ من آرومم از امیر تتلو

$
0
0

همه حرفاتو گفتیو دیگه نمونده بینمون حرف خاصی
آخر همه حرفات این بود که دوست نداری یه لحظه واسی ولی
این رسمش نبود

قرارمون چیزه دیگه بود مسیرمون بود جای دیگه
حرفی از رفتنت نبود که الان قلبتو داره میگه بری
اصن بحثش نبود

ما که هیچی کم نداشتیم و هیشکی ندیده بودش عین ما رو
نمیدونم چی شد گذشتی و رفتی زدی تو بهم یه نارو ، حیف
رفتی زدی قید مارو حیف

فک نکن دستات از دستام دورن
برو فک نکن بی تو من داغونم
من آرومم
من آرومم

♫♫♫
♫♫♫
بازم یه گوشه راحت و آروم خوابیدم
فک نکن داغونم و تو رو با اون خواب دیدم
نه

خیلی وقته که خوابتو ندیدم
فک نکن دپرس زیر بارون راه میرم
هرچی فک کردم به اون روزامون باز دیدم
من
خیلی وقته که دیگه از تو بریدم
خیلی وقته دیگه ازت بریدم

فک نکن دستات از دستام دورن
برو فک نکن بی تو من داغونم
من آرومم
من آرومم

متن آهنگ الو2از امیر تتلو

$
0
0

الو چرا قطع کردی
چرا دوباره قهر کردی
یه چیز می پرسم
بعد دیگه کاریت ندارم
الو می شه برگردی
الو می شه برگردی
الو خوب گوشاتو وا کن
به نگاه به قبلا کن
حرفمو می زنم بعدشم گوشی رو می زارم
خودت اگه خواستی صدام کن
الو سلام نمی تونم از فکرت درام
من هنوزم مثل قبلام
هنوز مثل نفسی برام
الو سلام نمی تونم از فکرت درام
من هنوزم مثل قبلام
هنوز مثل نفسی برام
اصلا نداشتم روز خوبی
دیگه بوی اون نیست
فکر کردم خونه موندی
ولی رفتی واسه من چیزنمونده
مگه می شه نباشیو
دور بر من شلوغ باشه
یه دیونه که دوست داره
صبح بخوابه و غروب پاشه
تو از من یه عصبی ساختی
که هی داد بزنه تو روت وایسه
تو معلوم نبود حرفات کدومش
دروغه کدومش راسته
تو با نگات می چزونی
اصلا بعید نیست بتونی بدون من
بتونی بمونی و بری با اونا که دوستشونی
الو ندیدی چه سرده خونه
پاشو بیا این به نفع هر دومونه
اخه دیونه جز تو کی گرمه دستاش
دیگه نرو یکم فکر منم باش
الو چرا قطع کردی
چرا دوباره قهر کردی
یه چیز می پرسم
بعد دیگه کاریت ندارم
الو می شه برگردی
الو می شه برگردی
الو سلام نمی تونم از فکرت درام
من هنوزم مثل قبلام
هنوز مثل نفسی برام

Viewing all 363 articles
Browse latest View live